محل تبلیغات شما

بانیاران (امیرحقمراد , خدامراد , سید حسن ,عزیزمراد)



با سلام و عرض تبریک و تهنیت به مناسبت سال جدید،امیدوارم حال یکایک شما عزیزان در سایه لطف خداوند متعال خوب وبا رعایت نکات بهداشتی هرکدام وظیفه انسانی خویش را بجا آورده و باعث قطع این زنجیره بیماری شویم.

در خصوص این مطلب هم پیامی از طرف سیدین عزیز و بزرگوار میری مکتوب گشته که وظیفه خود دانستم به استحضار شما عزیزان برسانم ،آرزوی بنده سلامتی و تندرستی همگی شما عزیزان است ،با توکل به خداوند رحیم از این برهه خطیر هم عبور  خواهیم کرد .

تندرست باشید



با سلام و عرض ادب و احترام خدمت یکایک خوانندگان عزیز و محترم وبلاگ

دال بر این شد که مطالبی رو در مورد پیدایش و شکل گیری تاریخچه و پیدایش قوم بزرگ کرد قرا بدم اما قبلش خواستم یه چند نکته رو خدمت شما بزرگواران عارض باشم.

به فرموده مولای متقیان حضرت حیدر کرار

امام علی علیه السلام در حکمت 81 نهج البلاغه فرموند: قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى‏ تواند آن را به خوبى انجام دهد.

پس یادآور میشویم که هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد، هیچ رنگی بر دیگری برتری ندارد ،هیچ زبانی بر دیگری برتری ندارد

  • ارزش یک انسان واقعی به اعمال و رفتار و کردار نیکی است که از خود به یادگار می گذارد چون انسان نباید به چیزی که در آن دخل و تصرفی ندارد مانند جای که در آن متولد میشود جای که در آن سخن می آموزد مغرور گردد چون در انتخاب آن هیچ نقشی ندارد.
  • پس مطالبی که ذکر میگردد جنبه شناخت تاریخی دارد و دال بر خودپسندی و نژاد پرستی نیست هر چند پیشنه هرکس و خاندان هر کسی که افتخاری دارند افتخار آیندگان نیز هست.سپاس از وقت گرانبهایتان که صرف ما شد.


مادها چادرنشینانی بودند که در هزاره دوم پیش از میلاد از سمت مرزهای شمال شرقی و شمال غربی وارد سرزمین کنونی ایران شدند. در قرن هشتم پیش از میلاد قبیله های ماد به رهبری یکی از رؤسای قبایلشان به نام دیااکو با هم متحد شدند و یک پادشاهی محلی به وجود آوردند. به این ترتیب دیااکو بنیان گذار حکومت ماد شد.

حکومت ماد برای بقا مجبور بود با همسایگان نیرومندش یعنی آشور (در بین النهرین)، اورارتو (ارمنستان کنونی) و سکاییان که آنها هم از نژاد آریایی بودند بجنگد.

پایتخت مادها اکباتان نام داشت. اکباتان به معنی جای گردهمایی است. اکباتان در زیر شهر همدان امروزی دفن است. قدرتمندترین پادشاه ماد هوخشتره نام داشت. وی نوه دیااکو بود.

سرزمین اصلی ماد شامل آذربایجان، کردستان و عراق عجم بوده است. عراق عجم براساس نقشه های امروزی شامل این شهرها و استان ها است: بیجار (گروس)، همدان، کرمانشاه، قزوین، اراک، اصفهان، نهاوند، ری تا دربند دریای خزر که ماد را از پارت جدا می کرد. بعد که ماد در زمان هوخشتره وسعت یافت از رود هالیس (قزل ایرماق کنونی در ترکیه) به سمت غرب و از دریای خزر تا پارس و خوزستان امتداد داشت.

اطلاعات زیادی درباره تشکیلات دولت ماد در دست نیست. تنها چیزی که معلوم است این است که دولت ماد با کوشش جسورانه افراد خاندان دیااکو تشکیل شد. درواقع آنها موفق شدند از ایل های متفرق حکومتی ایجاد کنند. بعضی از ایل ها داوطلبانه و برخی با زور به حکومت آنها ضمیمه شدند.

مشخص است که به دلیل موقعیت جغرافیایی و وضعیت آب که باعث می شده این ایل ها از یکدیگر فواصل طولانی داشته باشند اجتماعشان سخت بوده است. اما عوامل خارجی ای که در نهایت موجب وحدت ماد شده قوی تر بوده است.

عوامل خارجی که موجب تشکیل حکومت ماد گردید تهدید از سوی کشور اورارتو (ارمنستان کنونی) و ت های استعماری آشور بوده است. به این ترتیب مادها مجبور شدند یکی از این دو گزینه را انتخاب کنند. یا زیر سایه وحدت خود زندگی کنند یا به خاطر یوغ خارجی محو شوند.

مادها راه اول را برگزیدند و نام پایتخت ایشان که هگمتانه به معنی محل اجتماع است نیز به خوبی این سعی و تلاش را می رساند. براساس منابع آشوری هم هیچ کس به اندازه مادها بر ضد آشورها طغیان و عصیان نکردند.

احتمالاً تشکیلات ی دولت ماد تا حدی شبیه به آشور بوده. ولی فرهنگ معنوی و مادی آنها چندان مشخص نیست. آنها در واقع زندگی روستایی داشتند و برای فتح سرزمینی که در آن زیست می کردند می جنگیدند. براساس آثار به جا مانده از مادها، به نظر می رسد که مردان مادی دارای سبیل و ریش بودند، پوست حیوانات بر جامه خود می افکندند و کفش آنان بلند با پنجه برگشته بوده است.

شیر عظیم همدان که قسمت اعظم آن خراب شده و برخی آثار در صخره های سرپل و کردستان از تنها بازمانده های مادها است.

سلسله مادها عمر کوتاهی داشت. آخرین پادشاه ماد ایخ توویگو یا اژدی هاک (یونانی ها او را آستیاگ نامیده اند) نام داشت. این شاه مدتی طولانی سلطنت کرد. این پادشاه از شکوه و تجملات آشور تقلید می کرد و دربار خود را همانند آشوری ها سازماندهی کرد. ولی مردم ماد از او راضی نبودند چراکه با ظهور کوروش هخامنشی، آستیاگ را رها کردند و به پارس ها ملحق شدند و در نتیجه مملکت بزرگ ماد ضمیمه پارس شد (550 قبل از میلاد).

نحوه نابودی پادشاهی ماد

در قرن هشتم پیش از میلاد پارس ها که آنها هم قبیله ای آریایی بودند از شمال غرب ایران به جنوب حرکت کردند و در کوهستان های بختیاری مستقر شدند. پارس ها در زمان پادشاهی مادها از قبایل باج گذار آنها بودند. اما قدرت گرفتند. آنها پس از حرکت به جنوب ابتدا به رهبری فردی به نام چیش پش که پادشاه انشان بود بخشی از قلمرو تمدن کهنه و بومی عیلامی را تصرف کردند و حکومتشان را از جهت جنوب به شرق گسترش دادند.

پارس ها به سرزمینی که از عیلامی ها گرفتند نام پارس یعنی نام قوم خود را دادند. چیش پش که اینک پادشاه انشان و پارس شده بود در سال 640 قبل از میلاد درگذشت. اما پیش از مرگ قلمروش را میان دو پسرش کوروش و آریارمنه تقسیم کرد. کوروش پادشاه انشان شد و بخش جنوب شرقی یعنی سرزمین پارس به آریارمنه رسید.

در زمان کمبوجیه اول پسر کوروش، دو پادشاهی کوچک پارس متحد شدند. کمبوجیه که پدر کوروش کبیر بود باج گذار پادشاه ماد، هوخشتره بود. حکومت پسر هوخشتره یعنی آستیاگ یا اژدهاگ (584 تا 550 پیش از میلاد) دورانی نسبتاً آرام بود اما حکومت وی سرانجام به دست کوروش کبیر سرنگون شد. کوروش کبیر نوه اژدهاگ از دخترش ماندانا بود. ماندانا با پادشاه پارس یعنی کمبوجیه اول ازدواج کرده بود.

پایتخت مادها

دیااکو محلی که آن را اکباتان به معنی محل اجتماع می نامیدند را به پایتختی انتخاب کرد. اکباتان یا هگمتانه در جاده ای قرار داشته که سپاهیان آشور در طول این جاده در این ناحیه نفوذ می کردند. به این ترتیب این شهر برای جلوگیری از پیشرفت آشوری ها توسعه یافت. (در خطوط آشوری نام این شهر امدانا و در کتیبه های هخامنشی هنگ متان نوشته شده و حالا موسوم به همدان است.)

شهر هگمتانه قبل از دیااکو نیز وجود داشته و سلاطین آشوری در قرن دوازدهم قبل از میلاد اسم آن را برده اند. ولی دیااکو نظامی به این شهر داد و درواقع شهر جدیدی ساخت که هفت دیوار دور آن کشیده شده بود چنان که هر دیواری بر دیوار دیگری مشرف بود و دیوار درونی آخری بر تمام دیوارها مسلط بود. قصر پادشاه را در پس هفتمین دیوار ساخته بودند. برج های این قلعه رنگ طلایی داشت و برج های سایر دیوارها را به رنگ های مختلف رنگ آمیزی کرده بودند.

چنین رنگ آمیزی ای در بابل علامت سیارات هفت گانه بود (سیارات هفت گانه به فارسی عبارت بودند از ماه، تیر، ناهید، مهر، بهرام، هرمز و کیوان). ولی رنگ آمیزی ای که در زمان دیااکو انجام گرفتت در واقع فقط تقلیدی از بابلی ها بود.

شاهان ماد

چنان که گفتیم در قرن هشتم پیش از میلاد رییس یکی از قبیله های ماد، که یونانیان به او دئیوس می گفتند، قبیله های ماد را با هم متحد کرد و یک پادشاهی محلی به وجود آورد. به این ترتیب دیااکو بنیان گذار حکومت ماد شد. اما آرزوی دیااکو برای اتحاد قبایل ماد درواقع بیشتر در زمان پسرش فرورتیش محقق شد.

فرورتیش یا به زبان یونانی فراارتس (655 تا 633 قبل از میلاد) بعد از پدرش دیااکو به تخت سلطنت نشست. در زمان فرورتیش، قلمرو ماد منطقه وسیعی از همدان تا شرق دماوند و جنوب کرانه های صحرای مرکزی ایران بود.

ت فرورتیش در ابتدا حفظ مناسبات خوب با آشور بود. فرورتیش به مرور آریایی نژادهای دیگر از جمله پارس ها را مطیع خود کرد. اما وقتی به سمت شرق پیشرفت کرد خواست که از قید آشور خلاص شود و دیگر به آنها باج نپردازد. اما این تصمیم به ضرر خودش و مادها تمام شد. فرورتیش با آشور وارد جنگ شد ولی سپاه چریکی او در مقابل قشون مشق کرده آشور تاب نیاورد و شکست خورد.

سکاها هم که از متحدان آشور بودند از عقب به مادها حمله کردند و فرورتیش در این جنگ ها جانش را از دست داد. بعد از این واقعه به قول هرودوت مادها 28 سال تحت قیادت سکاییان باقی ماندند. (653 تا 625 قبل از میلاد)

پس از مرگ فرورتیش، کیاکزار (هوخشتره) به جای پدر به تخت سلطنت نشست. هوخشتره قدرتمندترین شاه ماد بود. چنان که گفته شد مادها 28 سال تحت قیادت سکاها بودند. سال هایی که هوخشتره پسر و جانشین فرورتیش مم به اطاعت از سکاها بود برای آینده نظامی ماد بی فایده نبود.

او قشون خود را تحت نظمی جدید درآورد. سواره نظام و کمان دار و پیاده نظام ترتیب داد و احتمالاً فنون جنگی سواران سکایی که در جنگ متحرک مهارت داشتند را به کار گرفت. در نهایت هوخشتره آشور را شکست داد و بخشی از مستملکات آن را گرفت. سکاییان را هم شکست داد و از زیر بار پرداخت باج به آنها رهایی یافت.

چنانکه گفته شد حکومت پسر هوخشتره یعنی اژدهاگ (584 تا 550 پیش از میلاد) دورانی نسبتاً آرام بود اما سرانجام حکومت مادها و حکومت اژدهاگ به دست نوه خودش کوروش کبیر سرنگون شد. کوروش کبیر نوه اژدهاگ از دخترش ماندانا بود. ماندانا با پادشاه پارس یعنی کمبوجیه اول ازدواج کرده بود.

اینجاست که دو حکومت پارس و ماد توسط کوروش کبیر که خون پارسی و مادی در رگ داشت بیشتر از قبل به هم گره خورد.

منابع:

تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا

ایران از آغاز تا اسلام، تألیف پرفسور رمان گریشمن، ترجمه دکتر محمد معین، تصحیح دکتر میترا مهرآباد

ایرانیان، نوشته همایون کاتوزیان


فردوسی در داستان قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک ماردوشدر شاهنامه به کُردها چنین اشاره می‌کند:

هنگامی که ضحاک ماردوش برای آرام کردن مارهای روی دوشهایش به پیروی از اهریمن دستور داد تا هر روز دو جوان ایرانی را بکشند و مغزسرهایشان را طعمه مارها کنند، در این هنگام دو آشپز ایرانی به نام‌های ارمایل وگرمایل به زیرکی خود را به دربار رساندند و در آشپزخانهضحاک مشغول کار شدند.

این دو نفر هر روز یکی از دو جوان را که رشید تر از دیگری بود رها می‌کردند و مغز سر دومی را با مغز سر گوسفندی می‌آمیختند و طعمه مارها می‌کردند. تا دست کم یکی از دو نفر را نجات داده باشند. جوان رشید رهایی یافته به کوه‌ها پناه می‌برد و در آن‌جا چوپانی پیشه می‌کرد و پنهانی روزگار می‌گذرانید.

فردوسی سپس می‌گوید:

خورشگر بدیشان بزی چند و میش سپردی و صحرا نهادند پیش
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد که ز آباد ناید به دل برش یاد

یعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید، جمعیت کُرد» پدید آمد.

فردوسی از زبان کاوه آهنگر هنگام قیامش ضد ضحاکمی‌گوید:

بپویید کاین مهتر آهرمنست جهان آفرین را به دل دشمن است
همی رفت پیش اندرون مرد گُرد (زبانشناسان به کُرد تعبیر کرده‌اند و البته پهلوان) جهانی برو انجمن شد نه خرد

که این اوج حضور کُردها در شاهنامه فردوسی است که در داستان کاوه آهنگر و ضحاک است که بعد از قیام کاوه آهنگر و پیروزی در برابر ضحاک؛ فردوسی نژاد کُرد» را ازکاوه آهنگر می‌داند که عمده این نژاد ساکن کوهستان‌های غرب ایران شدند و با ازدیاد جمعیتشان متحد شدند وضحاک را سرنگون کردند.

دلیل این موضوع بر یقین است. در گذشته اهورایی ایران زمین حوادثی چون حمله بربرها و اقوام مهاجم همچنین گرمای بیش از اندازه سبب می‌شد گروهی از آریایی‌ها به کوهستان‌ها پناه ببرند؛ و معمولاً برای تأمین مایحتاج روزانه دست به شکار و دامداری می‌زدند. بعد از گذشت چندی لقب کورتی (کُردی) یعنی مردمان کوهستان برآن‌ها گذارده شد و این اولین شکل‌گیری نژادی در ایران است که مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و حکومت بزرگ کوتی‌ها در ایران می‌شود که سرزمین آن‌ها کوتیوم یا در زبان آشوری گوتیوم نامیده شد. واژه کُرد یا گُرد شکل گرفت. بعدها همین گوتیوم تبدیل به کشور ماد شد که اولین حکومت بزرگ کُردان شکل گرفت


سلام خدمت شما عزیزانی که همیشه با پیگیریاتون باعث دلگرمی بودین و هستین قول داده بودم که وبلاگ آپ شه که با موهبت الهی امروز با دست پر برگشتم اونم با معرفی یه استاد جوون در حوزه شعر وادب جونی که پاشو فراتر از مرزها گذاشت والگو و اسطوره‌ای شده واسه جونای دیگه،کسی که به تفکراتش بال بخشید و پرواز یاد داد آقای اهورا کرمی متخلص به کاکتوس ، امیدوارم روز به روز شاهد ترقیشون باشیم.

Ahoora


امروز قصد دارم اول ایشون رو در قالب بیوگرافیشون معرفی کنم و دو مجموع از اشعار بی نظیرشون مجموعه های گریه در باران و شب های دیوانگی رو برای دانلود بزارم لطفا نظراتتون رو بیان کنید،و انتقاداتتون رو هم  همینطور که به امید خدا بتونیم به ایشون منتقل کنیم، پس اول بیوگرافی :

 سلام

عرض ادب و احترام دارم خدمت یکایک بازدیدکنندگان عزیز و محترم وبلاگ . 

خوانندگان عزیز وبلاگ باتوجه به احترام قائل بودن برا حریم شخصی برادران عزیز اینجا برآن شدم  شجره خانواده کرمی رو که تو پست قبل قرار دادم  مطلبش رو رمزگذاری کنم اینجا سعی کردم حداقل کسای که آشنا هستن رمز رو بدونن و حریم شخصیشون حفظ بشه اینجا چند گزینه مد نظرم بود که گفتم اگه به اسم اونا بزارم که اشخاصی هستن که همه میشناسن شاید ناراحت بشن چون فرصت نداشتم ازشون اجازه بگیرم  در نتیجه تصمیم گرفتم رمزو به اسم پدر بزرگم بزارم پس برای ورود خواهشمندم اسم پدر بزرگ پدریم رو به لاتین ( بصورت انگلیسی) وارد کنید (حروف کوچک برای مثال ahmad) چون شجره مختص برادران عزیز خودمه پس مطمئنن همه میشناسن پس براشون سخت نیست چون واقعا عقل سلیسل هم میگه کار درستی نیست حریم شخصی افراد رو هر جای فاش یا بازگو کرد  از بعضی دوستان عذر میخوام ولی مجبور بودم .

کامیاب باشیددرپناه حضرت حق.

بدرود.


با سلام و عرض ادب خدمت یکایک بازدیدکنندگان گرامی وبلاگ امروز بنابراین شد همونطور که قول داده بودم  لینک دانلود دفتر آن عارف بزرگوار  درگاه حقیقت حضرت شاه تیمور بانیارانی رو  توی سایت قرار بدم.

کرامات و بزرگواری های این دانای علم نهان و معرفت به ایزد منان که دارای سیر و سلوک خاصی نسبت به حضرت حق بوده بروی دوستداران ایشون  پوشیده نیست.

از کرامات ایشون میشه از دفتر ایشون نام برد که سرشار و لبریز از عشق به حضرت حق که در اون پیشگوی های مصدوق و اعجاب برانگیز ایشون نسبت به آینده زمان خودشون بوده میشه اشاره کرد.

ایشان در باب معرفی خویش اینگونه عرض می نمایند:

بدن بلورم     

جسد جوهری بدن بلورم

سرمست سراو سرچشمه نورم

کمان کوژن دست منصورم

داوخواز دعوای داودمانم

پیش جنگ سپای صاحب زمانم 

شاه تیمور در زمان حکومت قاجار میزیسته و به دستور ناصرالدین شاه شهید گشته و شاید یکی از عواملی که در شهادتش نقش داشته این باشد که ایشان در پیشگویی های خویش از براندازی حکومت قاجار توسط رضا پهلوی خبر میدهد که این خبر خبر خوشایندی برای شاه قاجار نبوده و احساس خطر میکرده.

همچنین به پیشگوی های اعجاب برانگیز زیر نیز میتوان اشاره نمود:

برای دوستانی که به زبان کردی مسلط نیستن ترجمه ی هر بیت زیر بیت درج شده.


تیمور موینم                    دنیا بعد از این صد رنگ موینم

من تیمور هستم  و آینده رابه روشنی اینگونه که سرشار از حیله و نیرنگ است میبینم.

صدای رزم آرا تفنگ موینم          مردان حاضرباش پی جنگ موینم

 صدای شلیک نوید آغاز جنگ را طنین انداز میکند و مردان را در حالت آماده باش  میبینم. 

جوخه ی جوانان پای سنگ موینم           بزرگان دین نه جنگ موینم

جوخه های جوانان و نیز ون  و بزرگان دینی نیز در این جنگ شرکت دارند.

قجر آواره بی تخت موینم             و ملک ویشان بدبخت موینم 

سلسله قاجاریه را میبینم که از تخت شاهی به پایین کشیده شده اند و در ایران آواره و سرگردانند.

یک رضانامی موینم وشاه           وملک ایران موو پادشاه

یکی را میبینم به نام رضا ( رضا خان پهلوی ) که به شاهی میرسد و حکومت ایران را بدست میگیرد.

موو صاحب تخت له ملک ایران          نیشو وتخت بی نام و نیشان

او (رضا) در حالی به تخت شاهی ایران تکیه میدهدکه سلطنت دچار تشویش و تزل شده و هرج و مرج مملکت را فرا گرفته است.

و پیشانی داغ نشانی دارد              او ویش وارث کیان شمارد

در پیشانی او لکه ی ننگی مشهود است در حالی که خود را وارث پادشاهان کهن ایران و از نژاد کیانیان میداند(رضا شاه برخلاف ادعاهایش در واقع بی اصل و نصب و از خانواده ای دون پایه بوده است).

کلای دوره دار و حکم اوشاه          و قوه جبری مردم مپوشا

بنا به دستور رضا شاه مردم بازور و اجبار کلاهی لبه دار ( کلاه پهلوی)را بر سر میگذارند(این بیت به کشف حجاب و جایگزینی لباسهای فرنگی در دوران پهلوی اشاره دارد ).

کوتا لباسان انگال و گردن            پی هوس بازی و ویل مگردن

ن با لباسهای کوتاه و بی حجاب به دنبال هواهای نفسانیشان از خانه هایشان فرار کرده و سرگردان و ویلان پرسه میزنند .

خط خطی پوشان بی باک دختران           پیاله ودس باده موران

بد حجابی و فساد باب میشود و دختران بی ریا با لباسهای زننده به خوشگذرانی و مشروب خواری روی میاورند.

بازار مردان نه مبو                  آزادی ملت بهانه مبو

مردان نیز دست کمی از ن ندارند و خود را به شکا ن در آورده و خلق و خوی نه میگیرند در حالی که تمامی این فسادها و بی بندو باریها به بهانهی آزادی مردم رواج میگیرد.( اینجا به اصلاح دو تیغه ریش و سبیل و برداشتن ابرو و آرایش کردن آنان اشاره می کند).

گرانی شدید بها موینم          وظلم و ستم رضا موینم

گرانی وفقر همه جای ایران رافرامیگیردو حکومت برای ظلم و ستم به مردم واهمه ای ندارد.

سپای جاویدان برقرار مبو          تیپ تیموری هوشیار مبو

در این هنگام توده ی مردم برانگیخته شده و سپاهی دسته جمعی را برای مبارزه تشکیل میدهند.

بازار چینی و فنضوری مبو                گلبانگ شفق جمهوری مبو

در این هنگامه ی هیاهووشلوغی ناگاه صبح جمهوری طللوع میکند ( این بیت به پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی اشاره دارد ).

یارسان پرهیز روزگار مبو             دست حق او روژ آشکار مبو

  در آن زمان یارسان در اوج پرهیزگاری بسر میبرد همانا هنگامه ی آشکار شدن حق از باطل است.

نغمه ی داودی صدای اللان          زله عظیم موو خراسان

همراه با فریاد های حق طلبانه زله ای عظیم در خراسان میاید.

داود سوار بود شودیزوه                  دستش و شمشیر کافر بینه وه

داود سوار بر اسب شبدیز خود شده در حالی که شمشیری در دست دارد که کافران را تشخیص میدهد.( این بیت اشاره به ظهور منجی بشریت د( حضرت مهدی عج) دارد و از داود به صاحب زمان (عج) تعبیر شده است).

اوسا یارسان و صدق یقین              حاضرن و حضور مولای بنیامین

در این زمانه ی اخرامان یارسانیان و همه ی پاکان در برابر مولای پیر بنیامین که همان حق تعالی است گرد هم می آیند.

تیمور موینی ویت سربریده               خور مرگت و گوش شنیده

 تیمور را( اشاره به خویش دارد خود را) میبینم که کشته شده و سر از بدنم جدا کرده اند و همانا این خبر کشته شدنم را به من اطلاع داده اند.

اما از دیگر کرامت ایشان  می توان به جای پای مبارک ایشان بروی سنگی در حومه محل زندگیشان اشاره نمود که یادگار وجود لو لو مانندشان را در این دنیا جاودانه نموده است .

دوستان و کاربران گرامی سایت میتوانند دفتر شاه تیمور بانیارانی را بصورت کامل و فایل pdf از لینک سرورهای پایین دریافت نمایند .

مارو هم با دلهای پاکتون از دعاهای خیرتون بی نصیب نذارید.یا حق

برای دانلود از مدیا فایر در سطر پایین کلیک کنید دفتر در فایل زیپ  zip میباشد که پس از دانلود برای مشاهده آن اقدام به اکسترک یا استخراج فایل کنید.

برای دریافت فایل  zip مورد نظر لطفا اینجا کلیک کنید.

برای دانلود دفتر شاه تیمور با لینک مستقیم لطفا اینجا کلیک نمایید.

همچنین میتونید از سرور فورشیرد اینجا فایل  pdf رو دانلود کنید.

دوستان گرامی برای امر سهولت در دانلود دفتر در سه سرور متفاوت آپلود شد که هر سه سرور توسط اینجانب تست گردید و دلیلی مبنی بر عدم دریافت فایل مشاهده نگردید و هر سه سرور سالم هستند.

احیانا اگر در دانلود در هر سرور مشکل داشتید از دیگر سرورهای موجود استفاده کنید و خواهشمندم در صورت مواجعه شدن با مشکل خرابی لینکهای دانلود به بنده اطلاع بدید تا لینک تصحیح بشه ممنون.




روستای بانیاران از دیر ایام به دو طایفه تقسیم میشده :

1 :طایفه امیر حقمراد (خیل امیر )

2 :طایفه دانیال ( خیل دانیار)

اینجا جا داره از خانواده های محترم و بزرگوار سیدین گرامی زارع و خانواده های محترم و بزرگوار کرمی , محمدی, خانلری ,مرادی ,مریدی ,دانیالی ,سلیمانی ,خادمی  ,بیرداله ,  سنجابی  , نظری  , ارندان  ,پایداری , امیری و رستمی( ببخشید اگه کسی رو از قلم انداختم یادم بیان اضافه میکنم )اسم ببرم که هر کدوم گل سر سبد روستان و برای تکتکشون آرزوی سلامتی و شادکامی زیر سایه الطاف حضرت حق رو دارم ایشالله هر کجای این کره ی خاکی هستن موفق و تندرست باشن.

طایفه دانیال :

از پیشینه این طایفه اطلاعات دقیقی در دسترس اینجانب نیست که ذکر کنم اما امیدوارم در بازدید خوانندگان .بلاگ کسانی که اطلاعات کافی دارند در اختیار ما قرار دهند تا در وبلاگ درج کنیم.

هم اکنون شاید قسمتی از روستا به نام طایفه دانیال خوانده میشود اما واقعیت این است که خود نوادگان دانیال طی چند سال اخیر بیشتر روستا را ترک کرده و بیشتر شهر نشین شده اند بیشتر اهالی کنونی این قسمت کسانی هستند که از جاهای دیگر به این روستا مهاجرت کرده اند که میتوان از روستای جاماسب روستای گل انجیر و چند روستای دیگر از آنان نام برد.


طایفه امیر:

این طایفه نیز در چند سال اخیر دستخوش مهاجرت های فراوانی بوده اما اکنون هم چندین خانوار از این طایفه در روستا زندگی می کنند.

طایفه امیر حقمراد ( خانواده های کرمی)

تاریچه ورود طایفه امیر حقمراد به بانیاران و پیشینه ی نیاکان آنان :

اصالت این طایفه به سه طایفه گره خورده که هر کدام در پیشینه ی آنان نقش به سزایی داشته :

1 : این طایفه اصالتن از طایفه  بزرگ بازگیر است .

2: در دوره زندیه همراه با کریم خان زند بوده و درلشکر کشی ایشان به شیراز حضور داشتند و تا قتل ایشان هم  در دربار زندیه بوده و بعد از قتل کریم خان به طایفه و ایل بزرگ کلهر پیوسته.

3: در ایل کلهر بو ده اند و میتوان گفت کلهر نیز بوده اند.

طایفه بازگیر :

طایفه ی بزرگ که در ایلام و لرستان میزسته اند .

بازگیر ، نام چند طایفة کوچنده و ساکن غرب ایران عمدتاً در استانهای لرستان ، ایلام و کرمانشاه . بازگیرها در اینکه نام طایفه هاشان از شغل نیاکانشان گرفته شده اتفاق نظر دارندنام این طایفه بر گرفته شده از کاربرد بازاشکار» (= شکارکردن ) در مناطق غرب ، بویژه قلمرو این طوایف ، می تواند تأییدی بر نظر آنان و عمومیت شکار با باز، درمقطعی از تاریخ این مناطق باشد.

طوایف بازگیر، به سبب پراکندگی جغرافیایی ، و بی اطلاعی از یکدیگر، شیوه های زیستی و فرهنگی متفاوتی دارند. مثلاً بازگیرهای کرمانشاه اهل حق و بقیه شیعة اثنی عشری اند. بازگیرها در اثر زندگی با ایلات و طوایف مجاور، از بسیاری جهات ، از جمله زبان ، مذهب و آداب و رسوم ، همانند آنان شده و ویژگیهای انحصاری خود را از دست داده اند.

 بازگیرهای کرمانشاه .

از طوایف وابسته به ایل گوران (عمدتاً طایفه های بهرامی و حیدری ) هستند. در گذشته جزو قلخانیها محسوب شده اند (مکری ، ص 25). این طایفه زادگاه اصلی خود را منطقه ای به نام سراب بازان »، که جزو ناحیة ایلام بوده است ، معرفی می کنند. تاریخ مهاجرت آنان به منطقة گوران را پیش از زمان نادرشاه و علت آن را ظلم والی آن منطقه به سبب اخذ مالیات می دانند. جمعیت این طایفه را در حدود هشتصد خانوار تخمین زده اند که در بان یاران » سرپل ذهاب و اطراف آن به سر می برند. حدود100 خانوار از آنان هنوز کوچنده هستند که ییلاقشان چَرمان و آفتابی بَرْز است . طایفة آنها از سه تیرة حق مراد، یارمراد معروف به یارگَه و حسن بازگیر تشکیل می شود.

که طایفه امیر حقمراد که اکنون در روستا هستند از نوادگان حق مرادند.

ریشه پدری طایفه امیر حقمراد:

از سر دودمان طایفه بازگیر میتوان به جد طایفه امیر حقمراد (خان احمد ) نام برد که نیای طایفه ی بازگیر و همچنین جد امیر حقمراد می باشد.

خان احمد پنج پسر به نامهای   بگ عالی – برخوردار - طاهر – ظاهر – و چراغ خان داشته .

 تیره های طاهر – ظاهر در ایلام دره شهر – آبدانان و كرمانشاه وسرپل ذهاب سكونت دارند و چراغ خان نیای طایفه ای موسوم به كرنوكر است . در میان پسران خان احمد برخوردار و بگ عالی كه به نواده های آنها بازگیرهای سیاه وسفید می گویند در لرستان زندگی می كنند.

بازگیر های کرمانشاه نسل خود را ازنوادگان دو برادر به نا مهای طاهر و ظا هر می دانند که درحدود شش تا هفت نسل پیش به دلیل اختلافات محلی از باز گیر های ایلا م جدا شده ا ند این طایفه زادگاه اصلی خود را منطقه ای به نام سراب بازان »، که جزو ناحیة ایلام بوده است ، معرفی می کنند. تاریخ مهاجرت آنان به کرمانشاه را در دوره قاجاریه و علت آن را ظلم والی آن منطقه به سبب اخذ مالیات می دانند. جمعیت این طایفه را در حدود ۸۰۰ خانوار تخمین زده اند که در بان یاران » سرپل ذهاب و اطراف آن به سر می برند. حدود ۱۰۰ خانوار از آنان هنوز کوچنده هستند که ییلاقشان چَرمان و آفتابی بَرْز است . طایفة آنها از سه تیرة حق مراد، یارمراد معروف به یارگَه و حسن بازگیر تشکیل می شود.



  نحوه و چگونگی ورود طایفه امیر حقمراد به روستای بانیاران:

بازگیرهای گوران در سه طایفه عمده به نامهای طایفه بازگیر طایفه شریف یارکه و طایفه امیر حقمراد قرار میگیرند. وجه مشترک امروزی این طوایف در سه مورد خلاصه میشود 1- هرسه طایفه از مریدان سادات میرسور هستند که مورد بسیار مهمی در اثبات این پیوستگی میباشد 2- در بعضی از مناطق جغرافیایی هنوز همسایه هستند 3- پیوستهگیهای سببی و ازدواجهای بین طایفهای دارند.

بازگیرها بر این باور هستند که این سه طایفه از اولاد سه برادر به نامهای یارویس ( طایفه امیرحقمراد ) ترکویس ( طایفه بازگیر ) و همویس ( طایفه شریف یارکه ) هستند که از منطقه سراببازان ایوان از استان ایلام به این منطقه کوچ کردهاند، اجداد آنها در لشکر کشی کریم خان زند به فارس حضور داشتهاند و همچنین قدمت طایفه بازگیر از طایفه بهرامیها ( بانیان ایل بهرامی ) که سرسپردهگان آقاسید درویش هستند بیشتر است تنها جملات و سرنخهای موجود از زندگی پر رمز و راز آنان میباشد. حال تاریخ کوچ آنان را به منطقه گوران مورد پیکاوی قرار میدهم تحلیل عبارات فوق و سیمای ظاهری آنان و زبان کلهری، نشان از گورانی بودن آنان است و بودن آنان در لشکرکشیهای کریمخان و برگشت دوباره آنان به گوران بیانگر این پیوستگی است. برای تعیین زمان نسبی ورود بازگیرها به گوران تحلیلی به شرح زیر بسیار مهم است بیان این نکته که قدمت طایفه بازگیر از طایفه بهرامیها ( بانی ایل بهرامی ) قابلتوجه است و ذکر این نکته که در رقابت درون ایلی و مشاجره بین کدخدا یارکرم از طایفه بازگیر و شیرخان یاور بانی ایل بهرامی که خطاب به شیرخان میگوید " اگر قلیانم پر کنم شیرخان سلطان است و اگر قلیانم فت ( خالی ) کنم مرادخان ( از ایل تفنگچی ) سلطان است" که بیانگر قدمت و ثبات و اقتدار ایلی بازگیردر آن دوران می­باشد نیز میتواند نشانی از تقدم ورود آنان به گوران باشد بر اساس کتاب تاریخ ایلات و طوایف کرمانشاه مولف بزرگوار محمد علی سلطانی ( صفحه 336 ) ورود دو برادر عالی وعلی ( نیای ایل قلخانی ) را اواخر دوره افشار و هم عصر آقا سید درویش می داند که با هم تطابق ندارند شجره نامه سید درویش ( سید درویش در روستای کنههر بیونیژ زیسته و مقبره او در بابایادگار سرانه است و قباله وقف سراب انزل قلعه­شاهین و دکانین حضرت داوود نزد او بودهاست ) که اولاد نداشته و برادرانش که اکنون نیای سادات سید درویشی هستند با امروز در حدود شش نسل فاصله است یا به عبارتی دویست سال پیش که مقارن با اوایل حکومت قاجار است میزیسته بنابراین آمدن آنان در اواخر سلسله افشار نمیتواند درست باشد و نکته مهمتر انکه در دوره حکومت نادر افشار اقاسید رضابیگ ( از اولاد حضرت شاه ابراهیم ) بر منطقه بهرامی گوران حکومت کرده بنابراین احتمال سر سپردن آنان به سادات شاه ابراهیمی بیشتر می­باشد تا سادات بابایادگاری!! و همچنبن سید پیرهبیگ کنههری که هم عصر و مورد لطف اقا سید براکه­گوران بودهاست برادر زاده آقا سید درویش و در دوران ناصرالدین شاه قاجار می زیسته، با عبارات بالا همخوانی دارد حال آمدن بازگیرها به منطقه کی میباشد؟ باتوجه به این نکته سر سپرده سادات میرسور هستند و این اتفاق به نظر میرسد حد فاصل زمانی افول قدرت ظاهری سادات شاه ابراهیمی و آغاز ظهور سادات بابایادگاری در این منطقه اتفاق افتادهاست و آن زمانی نمیباشد جز اواخر حکومت زند و به احتمال زیاد با مرگ شخص کریمخان زند اتفاق میافتد که اختلاف درون خاندان زند بالا گرفته و ناگزیر عدهای از همراهان به زادگاه خویش باز میگردند. بنا به نقل قولهای سینه به سینه معمرین بازگیر، این سه طایفه در بدو ورود به منطقه گوران باهم بودهاند که داستان سرسپردن به سید اسماییل گوره ازسادات میرسور که برکنار رودخانه زمکان در محلی بنام درخانه ( قطعه زمینی در روستای بانیاران سید حسن گوران است ) و به دنبال شفای معجزهاسای کودکی از آنان اتفاق میافتد، بیانگر باهم بودن آنان در سالهای نخست ورود به گوران میباشد تاریخ جدا شدن سه طایفه بازگیر مشخص نیست اما آنچهکه مشخص است دسته بازگیر قبل از آمدن به بیزرک در روستای درهنیجه سکنی گزیدهاند و مکانهای زیست آنان قبل از درهنیجه به احتمال قوی درمحدوده ایلی گوران بودهباشد . بیزرک که چشمه و منطقهای به همین نام است در مسیر گهواره و توتشامی به زیارتگاه حضرت خوبیار ( از اماکن مقدس یارسان در روستایبراوند قلخانی) قراردارد و نقولهای شفاهی امده است که هنگام سفر زیارتی سلیمان خان گوران ( حاکم وقت ایل گوران ) از مسیر مذکور به زیارتگاه خوبیار کاروان او در کنار چشمه بیزرک استراحت میکند که در این میان زنی از بازگیر اورا ملاقات کرده ومالکیت بیزرک را از او میگیرد وبدین سان اولین مکانی که هنوز در اختیار نوادهگان بازگیر پابرجا است بیزرک است. ریشه نامگذاری بیزرک ممکن است اشاره به چمنزاری باشد که اطراف چشمه قرار دارد و نیز دارای دو درخت بزرگ مازودار( نوعی بلوط ) بوده که چند سالی است از بین رفته ( یکی را چوپانان آتش زدند( سال 1363 ) و دیگری به علت فرسودهگی( سال 1370 ) از بین رفت ). و یکی ازجنبههای تقدس آن منزلگاه سید براکه در مسیر زیارت حضرت خوبیار بوده که سالی یکبار این اتفاق افتاده است. اولین باگیریها شروع به خانه سازی میکنند واین خانهها را در ضلع شرقی بیزرک ساخته شده و در حدود بیست خانوار تخمین زده میشود. این دوره مشترک با کوچ قسمتی از بازگیر، حیدر و فرزندانش به منطقهای همسایه به نام چرمان پایان میپزیرد و بدین سان قسمتی از بازگیر( اجداد خانودههای خسروی، صفری و صیدی ) در بیزرک باقی میمانند و حیدر و نزدیکانش ( نیای مشترک خانودههای مرادی، مهرابی، صفری و شریفیها و شهبازیهای مرادی ) به چرمان کوچ میکنند چرمان در مقایسه با بیزرک منطقهای پر آبتر، بزرگتر و برای کشاورزی مناسبتر میباشد. تصاحب زمینهای آن در میان فرزندان حیدر بگونهای بوده که تاکنون ثابت باقی مانده است. و بعد از مدتی در چرمان ساکن شده و خانه می سازند و بنای خانههای چرمان به دستور کدخدا خدامراد انجام میشود که از قررار معلوم بین تصاحب چرمان تا خانه سازی در آن دو نسل فاصله است و دو احتمال وجود دارد یا انکه زمستان را در بیزرک سپری کردهاند یا در مناطق گرمسیری . زمینی در پایین بیزرک و بر روی گردهکاندار بنام کلاوه ملک معروف است که بانی آن ملک فرزند خسرو از دودمان خسروی بوده و به احتمال زیاد بعد جدا شدن حیدر مابقی بازگیر به قسمت پایینتر که از نظر آب و هوایی و جانی امنیت بیشتری داشته کوچ کردهاند. با وجود این جدا شدن از وضعیت امروزی و صحبت گذشتگان معلوم است که این دو گروه بازگیر راه جدایی و تماییز از هم نگرفته اند و از داستانهای که معمرین بیان میکنند با وجود اختلاف و رقابتهای که داشتهاند اما در اکثر اوقات در کنار هم و کمککار هم بودهاند و در مناطق گرمسیر زمستان را با هم سپری کردهاند که نتیجه آن تصاحب بازگیر ذهاب بعد از کوچ مردم کوئیک از منطقه ( مردم کوئیک هم اکنون در کنار شهر سر پل ذهاو بنام کویک کدخدا شکر ساکن هستند ) می باشد که قدمت ساکن شدن در آن بین 7 تا 8 دهه میباشد.در حدود سال 1330 بین دودمان خسروی و خانهای بهرامی اختلاف شروع میشود که در نهایت باعث کوچ آنها به گرگهچیا بیوهنیژ واقع در ضلع غربی دشت بیوهنیژ میشود. و بعد از چند سالی از انجا نیز کوچ کرده و ییلاق را مابین روستای سرخهدیزه و شیرهچغا سپری میکنند و تا امروز در آن ماندگار شدهاند. علت این کوچ احتمالا" اختلاف ملکی بین حاکمان بیوهنیژ و کرند بوده است . مردم دره نیجه چند سالی به بیزرک میایند و سپس آن را به ما بقی بازگیر که در چرمان باقی ماندهاند واگذار میکنند.

بازگیرها به دلیل شغلی كه داشته و همیشه با خطر همراه بود در نتیجه افرادی تنومند و شجاع بار می آمدند علا,ه بر این موضوع بازگیرهای گوران در تعیین مسیر ها ، شكارها ، دام ها و حتی زنبور عسل نیز مهارت خاصی داشتند بطوری كه طوایف اطراف آنها معتقدند این یك سیره خدادادی است كه خداوند به بازگیرها عنایت كرده است در همین مورد نیز شعری گفته شده با این مضمون

طایفه بازگیر دیو و سواشن                  بازگیر هرجای بازگیرن خاصن

خرگوش نه زمین ، مگس نه روی ارض         شونش موران بی خوف زدرز.





نتیجه گیرها:

امیر حقمراد  رهبر طایفه دارای هفت 7 برادر به نامهای  1کرم علی 2 صفر علی 3محمد خان 4 عالی 5 شفیع6بابا علی 7 میی می باشد که هر کدام از جدهای نوادگان کنونی اهالی این طایفه اند.

پدر این 8 برادر حق مراد و پدر حقمراد کرم علی و پدر کرم علی خانکه و  ایشان نیز فرزند یا نواده یارویس و یارویس نیز یا پسر طاهر یا ظاهر و این دو نیز پسر خان احمد بزرگ و نیای ایل بازگیر بوده اند.

2 : طایفه امیر حقمرادتا ورود به منطقه روستا و دیدار با سید اسماعیل شیعه بوده و در زمان ورود به روستای بانیاران با دیدن معجزی شفا پیدا کردن کودکشان توسط سید اسماییل گوره ازسادات میرسور به دین یارستان معتقد گشتنه اند وسر سپرده میر شدند .


ممنون از همراهیتون امیدوارم خوب اطلاع رسانی کرده باشم خواستم شجره رو کامل تر بزارم گفتم مطلب خیلی ادامه دار میشه اما اگه کسی خواست تو نظرات اعلام کنه تا تو وبلاگ قرارش بدم تا بهتر بفهمیم چقدر به هم نزدیکیم  .

با تشکر حامد کرمی بانیارانی




 در گذشته محل روستا با محل کنونی یکی نبوده , و تحت جو حاکم برمنطقه چه از لحاظ استراتژیکی و چه شرایط اقلیمی ساکنان منطقه برای به حداقل رسوندن خطرات و تسهیل امور روزمره زندگی نقاط بخصوصی رو برای تجمیع خانوارهاشون و بنا کردن یک سازه مسی با توجه به شرایط حال حاضر اون منطقه برمیگزیدند اگه بخوایم چند مورد دال بر این مبحث رو مثال بزنیم مهمترین مورد  دسترسی به آب شرب و پاکیزه دوم محل سازه ها برای در امان ماندن سازه و ساکنین از گزند خطرات احتمالی مثل سیلاب نزدیک بودن به شاهراها یا همون راهای ارتباطی اصلی و . می باشد.

و روستای بانیاران سید حسن  نیز از این امر مبرا نبوده  و طی سالیان گذشته بطوری که اینجانب اطلاع دارم سه بار نقل مکان داشته و هم اکنون آثاری از مکانهای پیشین در دسترس است بیشتر نقل مکانها به دلیل نزدیکی به آب کافی و همچنین دور بودن از خطرات احتمالی از هجوم دیگه ایلات منطقه بوده.

روستای بانیاران طی چند سال گذشته به چند نام مختلف خوانده میشده که می توان  به این سه مورد اشاره نمود 1 بانیاران کد خدا خدامراد یا همون بانیاران خدا مراد که در شناسنامه روستا هم به همین نام اشاره شده 2 بانیاران امیر حقمراد و 3 بانیاران سید حسن ,و حال به نحو ه ی انتخاب پسوندها میپردازم:

طبق اعتقادات و باورهای مردمی همیشه کسانی وجود داشته اند که با دیگر افراد جامعه کمی تا حدودی متفاوت بوده و دارای شان و منزلت بیشتری بودند .

این پسوندها نیزبسته به دوران ها و اعتقادهای مختلف تغییر پیدا کرده بطوری که هم اکنون روستای بانیاران را سید حسن به خاطر اعتقاد و منزلت سید حسن زارع به نام او تغییر دادند و نام گذاری کردند.

همان گونه که قبلا هم اشاره شد  روستا قبلا  به دونام کدخدا خدامراد و کدخدا امیر حق مراد خوانده میشده که در شناسنامه اصلی روستا هم بیشتر به نام بانیاران خدا مراد اشاره شده . شایان ذکر است نام خدامراد بعد از امیر حقمراد برگزیده شده و در اصل کدخدا خدامراد برادرزاده کدخدا امیر حقمراد بوده و هر دوی این بزرگواران نیز مردانی شریف و بزرگوار بوده اند که به افتخار هر دوی این بزرگواران نام روستا به نام این دو مرد شریف اختصاص یافته و خوانده میشده و بعد ایشان نیز بنا بر روال گذشته نیز مردی زیبا سیرت بزرگوار و با بصیرت چنان با کمالات ناب خویش هوش از سر مردمان این دیار برد که همه شیفته جمال ایشان گشتند و به افتخار ایشان نیز نام روستا را به نام این بزرگوار می خواندند ایشان کسی نبودند جز ریشه ای که بانی به ثمر نشستن هزاران شاخه و سرسپرده گشت جناب سید بزرگوار آقا سید حسن زارع.

سید حسن دارای منزلتی عجیب و کرداری بسیار نکو بوده و جزو مخلصین راه حق و حقیقت بوده هم اکنون یادگار ایشان در این روستا به نشانه و سنبلی از منزلت ایشان بجا مانده .


ایشان جمخانه ای بنا نمودند تا معبدگاه راز و نیاز مردم با خدای خویش باشد و به مرحمت نواده محترم ایشان سید طاهر جم خانه سید حسن روز به روز چهره ی زیباتری به خود میگیرد.

دو روستای دیگر نیز بانیاران میرزا حسین و بانیاران تیمور نیز هرکدام بنا بر منزلت این بزرگان نام گذاری شده.

میرزا حسین یکی از شاعران و بزرگان زمان خویش بوده که شعرهای زیبایی میسروند به طوری که ایشان را فردوسی گوران می نامیدند.

در پایین شعری از این لعل ناب  ادب قرار گرفته

 

فلک فن نکی دسم و دامانت چنم فن نکی

چون جرده رای قافلم نکی بن چینه و یانم ریشه کن نکی



چون تجار دانم غرق آو نکی کشتیم گیر دام و گرداو نکی

چون درویش برگم وکلپوس نکی ورد زوانم و یا دوس نکی



سر تا پای برگم سفید پوش نکی خاک الحدم و ژیرگوش نکی

تخته سنگ وفرش بالا پوش نکی ویلی کلفتم فراموش نکی



بساطم و خاک سیا تار نکی هاو دمی یاران لیم بیزار نکی

تو راحم رحم من گنام کردن مبو نه تقصیر بندت ویردن



اگر نکردم خاطرت ریشن هنی تفاوت من و تو چیشن

تو راحم رحم صبور ستار من ایجاد نه خاک عاصی عصیان بار



توهاید و روی چرخ هفتمینوه پی قصد چن کس و کمینوه

من افتاده خاک و خمینوه دیدم نمناکی و اسرینوه



صرف نظر کی گنای ویردم پیر و پشیو حال ویلان هردم

یه دی کی قانون آقا و نوکره کی شرط انصاف رعیت پروره



التجام ایدن کارساز کریم هم شادم بکی و وطن ویم

حسینم غریب کردستان زیدم غیر نه ذات تو نین امیدم



سهرابی گناش نه حد ویردن

امیدش و دست شهنشای شرطن


حال بهتر درک میکنیم چرا پسوند این روستا میرزا حسین انتخاب شده است.


و اما روستای بانیاران تیمور و شخصیت حضرت تیمور:

۰ حضرت آتیمور در زمان سلطنت ناصر الدین شاه قاجار میزیسته ودر همین زمان در سن ۲۰ سالگی در محل میدان اعدام کرمانشاه ( بانک ملی کنونی) اورا شهید کرده وسر مبارکش را از تن جدا کردند ۰ حضرت آتیمور از یاران حضرت آسید براکه گوران بوده ۰ تیمور بانیاران را از روی کلامات دوره آسید فرضی باید شناخت که این بزرگوار به همراه یارانش در دوره نادر شاه افشار میزیسته اند ۰ حضرت شیخ امیر یکی از یاران آسید فرضی گواهی تیمور را اینگونه بیان میکند :

  تا تیمور پای طوق نرژیو و حوین       پشت ظالمان نمبو زوین

۰تیمور فرزند رضا که بنا به نوشته محققین و تذکره نویسان در سال ۱۲۴۶ حجری قمری در روستای بانیاران منطقه گوران در دامنه کوه دالاهو از توابع استان کرمانشاهان پا به عرصه وجود گذارده و ایام کودکی و جوانی را ضمن اشتغال به شغل شریف کشاورزی و دامداری در حد و امکانا ت محلی به تحصیل علم و با روحی با عظمت به کسب وصول به حقایق باطنی پرداخته تا حدی که سر امد درویشان و گویندگان و شاعران و عرفانی دوره ی حضرت آ سید براکه که اکثر در قریه ی توت شامی پر وانه وار گرد شمع جمال اقا و مولای خود جمع بودند گردید ایشان دارای کشف و کرامات بسیاری بوده ودر دوره خود شروع به پیشگوییهایی نموده که همین مسیله باعث گردید که یاران مخلص گرد شمع جمالش جمع شده و ارام ارام نام مقدس تیمور بر سر زبانها بیفتد با توجه به اینکه در اطراف هر گلی خارهایی خطر ناک و ازار رسان بسیار ند و هر لحظه قصد ازار گل زیبا و خوش بو را دارند لذا در اطراف و نزدیکی ان بزر گوار نیز ددان زشت سیرت بودند که با خبث طینت و حقد و حسد شروع به کینه توزی و اتش افروزی و طرح نقشه ی شومی نمودند و با رفت و امدهای مکرر در نزد حکومت وقت کرمانشاه ( عماد الدوله ) و حاکم شرع ( اقا محمد علی کرمانشاهی ) که نصبت به یارستان و درویشان حساسیت عجیبی داشت و قبلا" نیز مظفر علی شاه کرمانی و معصومعلی شاه دکنی و چندین نفر دیگر از صو فیه را به قتل رسانیده بود و نزد ایشان چنین وانمود کرده بودند که تیمور علاوه بر اینکه با نشان دادن اعجاز و کرامات از راه سحر و افسون و جادو بر ضد دین و مذهب نیز قیام کرده و با اعلام جمهوری خواهی قصد کودتا دارد و یکی از مدارک بد خواهان بند کلام منظوم و معروف مبنی بر پیشگویی در بوجود امدن جمهوری و اخراج شاهان از تخت و تاج سلطنت است که میفرماید :  

  شکسته قولان حکمش رواج بو         شاهان نه روی تخت عالم اخراج بو  

  تیمور سری پرشور داشته قلندری بی پروا واز جان گذشته و نصبت به حکام زمان بیتوجه بود لذا با توجه به مفاد کلامات انقلابی وی و اذدحام پر شور و بی سابقه مردم و سعایت و بد خواهی گمراهان دور از حقیقت محلی اخر الامر ماورین حکومت آتیمور را با حالتی دستگیر و به دستور عماد الدوله یکسر به نزد حاکم شرع آقا محمد علی کرمانشاهی میبرند و تیمور تنبوری در دست داشته چنانکه مرحوم معصومعلی شاه شیرازی در صفحه ۵۹۱ جلد سوم طرائق الحقایق از قول میرزا محمود گرکانی یکی از طلبه هایی که در ان لحظه ودر ان زمان در محضر حاکم شرع بوده تلمذ میکرد مینویسد : در محضر حاکم شرع بودم که درویشی به نام بابا تیمور به نزد حاکم اورده و حاکم شرع از او پرسید که اصول دین تو چند است و ان در ویش شروع به تنبور زدن کرده و میخواند که یکتاست یار ما بی همتاست یار ما و با تنبور خود کاری کرد که هیچکس در ان مجلس نمیتوانست حرکتی کند و در پایان نیز به حاکم شرع گفت مگر متوکل شدی که راه را بر زوار میگیری و از خانه بیرون رفت و چون طبق کلامات خود حضرت آتیمور باید در راه دین سلطان شهید میشد لذا خود را به سربازان حکومت معرفی و پس از ۶ ماه حبس عاقبت در سحرگاه روزی در سبزه مبدان کرمانشاه شربت شهادت را نوشید تا به یارستان این پیام را بدهد که جان کمترین چیزی است که میتوان در راه دین سلطان اسحاق داد در رابطه با شهادت وظهور مجدد ایشان کلاماتی شیوا از آتیمور به جای مانده که چند خط از ان در ذیل اورده شده است  

  تیمور سر بده وینه ی قربانی       فانی و چب ده باقی مستانی 

  در رابطه با ظهور مجدد میفرماید

  پری زنجیرم دل ماران و تنگ      یه کرده ویمن و هزاران رنگ

  وعده ی مویرو یک مانگو نیمی     مکروم وپا شور عظیمی

 ذات من نه ذات حیدر دور نین     شکاکان ماچون یه تیمور نین

  یاران بزانان یه کراماته     مرده زنده بی هیهات هیهاته

حال بهتر علت این پسوند ها درک کردیم هر کدام از این بزرگواران سمبلی برای قریحه ی خویش میباشند که مردمان به نام و خاطره ی منزلت آنها به خود می بالند و از این رو نام روستای خویش را با نام مبارک ایشان متبرک نمودند.

اگه بتونم دفتر شاه تیمور رو که نسخه پی دی افش هست رو برای دانلود در وبلاگ قرار میدم.



آخرین جستجو ها

litmukyka lawbsonsirab فروشگاه یو پی اس co هیئت فرهنگی ،مذهبی آل یاسین دورود فروشگاه اینترنتی نگین کالا مطالب اینترنتی kishsaraa کارخانه رولند تولیدی مجسمه ، مجسمه فایبرگلاس، مجسمه پلی استر، مجسمه رزین "دکتر دارابی (متخصص روانشناسی و هیپنوتیزم)" 44030719 BLΛƆKPIИK